روی کار آمدن مجدد طالبان در افغانستان بار دیگر اثبات کرد که این گروه فراتر از یک حرکت احساسی و به عنوان یک مکتب فکری در جهان اسلام، تلاش میکند منظومه فکری خود را در میدان عمل نیز به نمایش بگذارد.
در این میان واژه «طالبان» خود به محل مناقشه مهمی برای پژوهشگران حوزه افغانستان تبدیل شده است. ارائه تعریفی بسیط از این واژه، سادهانگاری و خطا در تحلیل، و تجزیه این عبارت به جزءترین گروههای موجود در ذیل این واژه نیز دردسرهای خاص خود را دارد. زیرا ماهیت سیال این گروهها که ناشی از ذات بیعت است اجازه نمیدهد پژوهشگر از سرعت تحولات داخلی عقب بیافتد.
باید پذیرفت که واژه «طالبان» مفهوم چتری است که شامل گروههای مختلف حنفی ماتریدی است که در شبهقاره هند به مشرب فکری دئوبندی (یا همان دیوبندی) تعلق دارند. اما این تعریف کلی نمیتواند تعیین کننده منافع درونی و گرایشات سیاسی ناشی از موقعیت جغرافیایی آنها باشد.
در این یادداشت تلاش میشود به مناسبت تحولات اخیر از جمله ترور «سردارزاده میر زاهد خان لهری»، به بررسی مختصر جریان فکری طالبان در پاکستان پرداخت.
سردارزاده میر زاهد خان لهری از اعضای محلی حزب «جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمن» (JUI-F) در ایالت بلوچستان پاکستان بود. ریشههای این حزب به سال ۱۹۱۹م و تشکیل جمعیت علمای هند توسط گروهی از علمای مسلمان آن دوران از جمله عبدالباری فیرنگی (اصالت قفقازی داشت)، کفایتالله دهلاوی، محمد ابراهیم میر سیالکوتی و سناالله امریتسری، بازمیگردد.
در سال ۱۹۴۵ و پیش از استقلال پاکستان از هند بازمانده از دوران کمپانی شرقی، جمعیت علمای اسلام فدراسیون پاکستان توسط شبیر احمد عثمانی شکل گرفت. پس از استقلال پاکستان در سال م۱۹۴۷، این حزب با نام جمعیت علمای اسلام به کار خود ادامه داد تا اینکه در سال ۱۹۸۰م و پس از درگذشت مفتی محمود، رئیس وقت این حزب، اختلافات سیاسی در دفاع از جمهوریت یا دیکتاتوری این حزب عملاً به دو شاخه تقسیم شد. شاخه جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمن از جریان سیاسی جمهوریت دفاع کرد و شاخه سمیعالحق (JUI-S) هم با افول ضیاءالحق به حاشیه رفت. همچنین، برخلاف مخالفتهای شاخه فضلالرحمن، همراهی شاخه سمیعالحق با سیاست دفاع از مجاهدین افغانِ ژنرال ضیاءالحق، منشاء شکلگیری جریانی است که امروزه آن را به نام طالبان میشناسیم.
یکی از گروههایِ ذیل مفهوم چتری طالبان، تحریک طالبان پاکستان (TTP) نام دارد. تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷ م و توسط بیتالله محسود شکل گرفت. بیانیه رسمی تحریک طالبان پاکستان چیزی جز ترور خونین بینظیر بوتو، رئیس وقت حزب مردم پاکستان (PPP) نبود. یکی دیگر از پیامدهای شکلگیری تحریک طالبان پاکستان ایجاد انشقاق دیگری در حزب جمعیت علمای اسلام بود. در این سال «عصمتالله خان» از اعضای ارشد حزب با ایجاد حزب «جمعیت علمای اسلام-نظریاتی» (JUI-N) به حمایت از القاعده و تحریک طالبان پاکستان پرداخت.
محسود در سال ۲۰۰۹ م توسط پهپادهای آمریکایی کشته شد. مرگ بیتالله محسود دورانی از بیثباتی و درگیریهای داخلی را در میان تحریک طالبان پاکستان برجای گذاشت. با این وجود میراث او باقی مانده و در سال ۲۰۲۰ م به طور غافلگیرانهای توسط شخصی از قبیله محسود احیاء شد. در این سال نور ولی محسود، رئیس فعلی تحریک طالبان پاکستان با منصوب کردن افرادی غیر از طایفه محسود بر سمتهای این گروه و همچنین مذاکراتی که انجام داد توانست گروه امجد فاروقی (که بخشی از لشکر جهنگوی بود)، گروه موسی شاهد کاروان، گروههای -قبیله محسود- تحریک طالبان پاکستان (پشتونگرا)، طالبان مهمند، طالبان باجور، جماعتالاحرار و حزبالاحرار را با هم متحد کرده و به سالها جنگ داخلی پس از دوران بیتالله محسود پایان دهد.
ترور بینظیر بوتو، موجی از احساسات مردمی را در پاکستان برانگیخت، به طوری که حزب مردم پاکستان توانست با سوار شدن بر همین موج اکثریت مجلس ملی پاکستان را بدست آورده و دولت خود را در این کشور تشکیل دهد. فضلالرحمن رئیس حزب جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان در این زمان یعنی بازه زمانی ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳، بهعنوان رئیس کمیته ویژه پارلمان در امور کشمیر انتخاب شد و این موضوع روابط گرمی میان حزب وی و حزب مردم پاکستان ایجاد کرد.
از طرفی در طی سالهایی که این گروه درگیر جنگ داخلی بود، فضلالرحمان توانسته بود با واسطهگری میان جنگجویان قومگرایِ مناطق قبایلی (FATA) و ایالت خیبرپختونخواه (KPK) (این دو منطقه طی تقسیمات سیاسی جدید در هم ادغام شدند) با دولت و ارتش پاکستان، جایگاه سیاسی خود در اسلامآباد را قوام بخشد. البته سابقه دلالی فضلالرحمان میان ستیزهجویان و حاکمیت پاکستان به سال ۲۰۰۴ م بازمیگردد و همین سابقه درخشان هم باعث شد جایگاه فضلالرحمان در میان ستیزهجویان قومگرا توسط تحریک طالبان پاکستان تضعیف نشود.
در سال ۲۰۱۶ جمعیت علمای اسلام-نظریاتی توسط فضلالرحمان قانع شد که دوباره با این حزب متحد شده و در انتخابات مجلس ملی پاکستان شرکت کند. از سویی ترور سمیعالحق، رئیس جعیت علمای اسلام-سمیعالحق در سال ۲۰۱۸م و نبود فرماندهی قدرتمند در این حزب، فضلالرحمان را به این نتیجه رساند که نام حزب خود را از جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان به جمعیت علمای اسلام تغییر دهد. اما مخالفت اعضای شاخه سمیعالحق که همچنان از حامیان تحریک طالبان پاکستان هستند، مانع از احیاء ساختار قدیمی جمعیت علمای اسلام توسط فضلالرحمان شد.
جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان در زمان کنونی از متحدان لشکر جهنگوی محسوب میشود و یارگیری تحریک طالبان پاکستان از میان لشکر جهنگوی و همچنین ایدئولوژی ستیزهجویانه تحریک طالبان پاکستان علیه دولت و ارتش این کشور، اختلافات میان تحریک طالبان پاکستان و جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان را افزایش داده است.
تحریک طالبان پاکستان خواستار به رسمیت شناخته شدن حوزه نفوذ خود در ایالت خیبرپختونخواه و شمال ایالت بلوچستان است؛ و این موضوعی نیست که جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان قصد مذاکره درباره آن را داشته باشد. زیرا بخشی از حیات سیاسی این حزب به حفظ نفوذ آن در میان قبایل محلی بازمیگردد.
افزایش قدرت تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۲۰م با نمایش قدرت آنان در ژانویه ۲۰۲۱ م و ترور سردارزاده میر زاهد خان لهری از مسئولان محلی حزب جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان در بلوچستان همراه شده و به نظر میرسد جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان سال جدید میلادی را با یک مشکل امنیتی حاد آغاز کرده است. این مساله علاوه بر اینکه میتواند منجر به تقویت شاخه سمیعالحق شود، میتواند گرایشات مرکزگرای جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان را نیز تقویت کند.
البته نباید فراموش کرد که ارتش پاکستان همواره برنده تحولات سیاسی-امنیتی این کشور است. جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان با تشکیل «جنبش دموکراتیک پاکستان» (PDM) و گردآوری احزاب مهم اپوزیسیون در ذیل این جنبش، توانسته است کمپین سیاسی عظیمی را علیه دولت عمران خان و دخالتهای ارتش در این کشور راهاندازی کند. به طوریکه برای اولین بار در پاکستان، شعار «مرگ بر ارتش» (فوج کو موت) در میان معترضین پاکستانی شنیده شد.
بنابراین قطعاً ارتش نیز از تضعیف جایگاه سیاسی-امنیتی جمعیت علمای اسلام-فضلالرحمان منتفع خواهد شد. این موضوع میتواند تحلیل پرونده ترور سردارزاده میر زاهد خان لهری را پیچیدهتر کند.
نظر شما